شب قشنگیه ..ماه هم در آسمان می درخشه ..
به نظرم زندگی مفهوم ساده ای داره و اون هم سخت نگرفتن و شاد بودنه...لبخند زدن و فکر کردن و ساده بودن و وابسته نبودن به هیچ..
ساده بودن در این دوره زمونه واقعا خطرناکه ..وبه نظرم نمیشه همیشه لبخند داشت
برای همین از ارتباط با کودکان لذت می برم ..
چون در مفقابلشون باید خالص باشی و شاد و مثل خودشون لبخند بزنی ..جالبه اگر کودکی در نزدیکمون باشه تمام سعی و تلاشمون رو میکنیم تا بخنده و صدای خنده اش رو بشنویم و از خنده اش ما هم لبخند بزنیم..چرا دیدن لبخند بچه اینقدر دلنشینه و چرا در مورد خیلی از آدم ها این حسو نداریم ؟ تمام حالات یک کودک حقیقیه !وقتی دردش میاد .وقتی می ترسه و وقتی شاده و..برای اون همه چیز آشکاره و دلیلی هم نمیبینه که پنهانش کنه .و اصلا انتظار هم نمیره که کودکی احساساتشو پنهان کنه.
نمیدونم چرا وقتی آدم سنش بالا میره یاد میگیره که نقاب بزنه نه فقط یک نقاب بلکه چندین عدد .فاصله ی روح و دل کجا و صورت حقیقی کجا .ای کاش کمی خالص تر بودیم ...

چیز هایی هست که نمی دانم
می دانم سبزه ای را بکنم خواهم مرد
می روم بالا تا اوج من پر از بال و پرم
راه می بینم در ظلمت من پر از فانوسم
من پر از نورم و شن
و پر از دار و درخت
پر از راه از پل از رود از موج
پرم از سایه ی برگی در آب
چه درونم تنهاست

---------------------------------------------------------
There are thing that I dont know
If i pull out a tuff of grass I'll die,that I know.
I fly all the way to the pinnacle,I am all wings.
I can see my way in the dark ,I am a lantern..
I am all light and sands
and trees and foliage.
I am a road,a bridge,a river,waves.
I am full of the reflection of a leaf in water:
Oh how lonely I feel inside.